غیر از معشوق و داعیة درونی که پیشتر از آن سخن گفتیم، وجود برخی مخاطبان مخصوص و پختگان و انسانهای «دوزخ آشام» -که محرم و لایق رازند- سخن نیاید گفت
وگرنه- چنانکه در نینامه نیز میگفت- چون حال پختگان را خامان در نمییابند، ترجیح میداد که سخن را کوتاه کند:
فرو کشیدم و باقی غزل نخواهم گفت |
|
مگر بیابم چون خویش دوزخ آشامی |
باقی غزل به سر بگویم |
|
نتوان گفتن به پیش خامان |
گروهی دیگر از خواهندگان و بلکه خورندگان ویژة شعر و کلام او- کلامی که از شدّت جمال و نورانیت میتوانست غذای فرشتگان شود همان آسمانیان و فرشتگانند:
سخنم خور فرشته است من اگر سخن نگویم |
|
ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی |